آخرین باری که به فروشگاه اینترنتی تون سر زدین کی بود؟
چه کسی مسئول گردوندن وبسایت شما و مطلب گذاشتن توی سایت شماست؟
فکر می کنید چه عاملی سبب میشه که کمتر به وبسایت خودتون مراجعه کنید؟
این سوالی بود که سپهر بعد از جلسه با یکی از مشتریان پرسید. جلسه تمام شد کارفرما که بیرون رفت رو به من کرد پرسید راستی محمد چرا اکثر فروشگاه های اینترنتی هیچ وقت راه اندازی نمی شن؟ گفتم که از کجا به این نتیجه رسیدی؟ گفت فلانی رو یادته گفتم: خب. گفت هیچی، فروشگاه رو که تحویل گرفت دیگه هیچ خبری ازش نشد. گفتم بالاخره شاید مشکلی براش پیش اومده. برگشت سه چهارتا دیگه از مشتریای قدیمی راه اندازی فروشگاه اینترنتی مون رو نیز اسم آورد دیدم بیراه نمیگه.
ذهنم رو مشغول به خودش کرد. تو مسیر داشتم میرفتم خونه، پشت چراغ قرمز دوباره یه لحظه به خودم اومدم دیدم ناخودآگاه دارم به این مساله فکر میکنم. دوباره شب کرمش به جونم افتاد. نمیتونستم بی خیالش بشم حرفش درست بود. کمی راجبش سرچ کردم. جوابی نگرفتم. چند تا سرچ انلگیسی کردم اونجا هم خبری نبود به غیر از چند تا مطلب پیش پا افتاده راجع به تنبلی و روان شناسی و اینجور حرفا. قانع نشدم. ولی یه مدتی کوتاه اومدم.
نمیدونم شاید قانون مورفی بود شایدم هرچیز دیگه آخر همون هفته یکی از مشتریانمون اومد دفتر و گفت میخوام یک ادمین برای سایتم بگیرم. گفتم چرا؟ گفت که بعد از نزدیک شش ماه که کار رو از شما تحویل گرفتم وقت نکردم برم سمتش. دقیقا همون آدمی بود که میخواستم. بهش پیله کردم چند تا سوال رگباری ازش پرسیدم. اونم جواب کوتاه می داد. از توی حرفاش یه چیزی زیاد تکرار می شد و اونم این بود که چونکه قبلا فروشگاه اینترنتی نداشته و اینکه اینقدر راجع به سئو و مطالب دیجیتال مارکتینگ شنیده بود که کلافه شده بود. و برای فرار از این مشکل دست به دامن گرفتن ادمین شده بود. جالبه بعد از یه مدت دوباره دیدم فروشگاهش کوک نیست. مطالبش به درد نخور بود حقیقتا. مثلا اومده بود چند تا مطلب راجع به فروش یک محصول خاص در استان های مختلف کشور کار کرده بود. اول هر کدومشون یک معرفی از اون استان کرده بود و این جور چیزا. به وبلاگش یه نگاه می کردی حالت بد میشد. آخه کدوم آدم عاقلی میاد توی سایت فروش تجهیزات پزشکی راجع به جاذبه های گردشگری اصفهان مطالعه کنه؟ یا اینکه هر کسی هم بخواد از طریق سئو و گوگل بیاد توی اون صفحه حالش بد میشد و یک راست دکمه خروج رو میزد و از سایت میرفت بیرون. گفتم چطور با ادمین کار کردی؟ گفت هیچی بهش گفتم مطلب راجع به این برام بزار اونم روزی یکی میزاره. گفتم: همین؟ گفت: آره دیگه. برگشتم سمتش گفتم برادر من این که نشد ادمین!
حالا سوال قبلی کم بود این یکی هم بهش اضافه شد: اگر بخواییم کار رو به ادمین بدیم که مدیریت فروشگاه اینترنتی مون رو به عهده بگیره باید چی ازش بخواییم؟ شاخص ارزیابی مدیر فروشگاه چیه؟ هر چی اون بگه حله؟ جالب شد.
طبق معمول جلسه را برقرار کردیم. همه بچه ها چه کسایی که توی دفتر بودن چه کسانی که دورکار بودند رو جمع کردیم توی جلسه حدود سه ساعتی با هم سر این قضیه بحث کردیم. یکی از بچه های مارکتینگ با نظارت مستقیم مدیر نشستیم پای تلفن. از صبح ساعت نه تا بعد از ظهر ساعت شش. لیست شماره تلفن های فروشگاه های اینترنتی رو باز کردیم با یکی یکیشون تماس گرفتیم و پاسخ هاشون رو ضبط کردیم. سوالات این سه تا بود:
- آخرین باری که به فروشگاه اینترنتی تون سر زدین کی بود؟
- چه کسی مسئول گردوندن وبسایت شما و مطلب گذاشتن توی سایت شماست؟
- فکر می کنید چه عاملی سبب میشه که کمتر به وبسایت خودتون مراجعه کنید؟
قریب به هفتاد درصدشون در یک ماه گذشته به سایتشون سر نزده بودن. این عدد وحشتناک بود. حدود پنج درصد برای سایتشون ادمین داشتند و حدود یازده درصد از طریق فریلنسرها مطالب سفارشی شده تو سایشتون میذاشتن. ما دنبال چی بودیم در نهایت به کجا رسیدیم. اعداد خیلی حرفهای جالبی برای گفتن به ما داشتند. نتایج رو آوردیم توی جلسه. طبق معمول همه اعضای ارمس شاپ به خط شدیم. دور میز مستطیلی بزرگ شیشه ای دفتر نشستیم و ماژیک به دست تمام صفحه میز را پر از ایده کردیم. اینقدر ایده اومد وسط که سطح میز با رنگ ماژیک پوشیده شد. حالا وقت اون بود که ایده ها رو سورت کنیم و ایده های جوندار رو بکشیم بیرون در نهایت تونستیم یک پلن جدید فروشگاهی تعریف کنیم. و اون این بود که هر کسی که به ما سفارش ساخت فروشگاه اینترنتی میده و با فروشگاه ساز ما کار میکنه، میتونه به مدت سه ماه به صورت منتورینگ از چک لیست ها و برنامه ریزی های اختصاص داده شده به فروشگاه خودش و مشاوره تلفنی و پشتیبان واتس آپی استفاده کنه به طوریکه بعد از سه ماه تمام هزینه هایی که برای ساخت و راه اندازی فروشگاه کرده بهش برگرده. ایده محشری شد. شروع کردیم به بیرون کشیدن چک لیست های مراحل مختلف. مراحل را دسته بندی کردیم تقریبا همان سه ماه کافی بود برای این هدف. از طرفی همه ایده ها یک جوری به توانمندسازی مدیران فروشگاه ها منتهی میشد. این سرگذشت شکل گیری ایده و پلن منتورینگ فروش ارمس شاپ بود.
بعدش سپهر یک سوال ازم پرسد و گفت:
"کیه که یک فروشگاه اینترنتی راه بندازه و نخواد به صورت فروشگاهش به درآمد برسه؟"